.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

حاج آقا

حاج آقا از دوستای پدر است. یعنی همبازی و رفیق و قوم و خویش همند. هر دو کنگاوری هستند. اولین بار سال ۱۳۵۷ در بحبحه انقلاب دیدمش داشت یه تظاهرت مردمی را سامان میداد...

پدرم اتفاقی دیدش و صدا زد.حاجی آمد و هم را بوسیدند و بعد سریع رفت و پدر از محمود و خاطرات کودکی‌شان گفت و از درستی محمود. بعد از انقلاب حاج آقا ُ کرمانشاه که آمد دو دوس همدیگر را پیدا کردند و ما منزل همدیگر میرفتیم. حاجی مرد جذاب و دوست داشنی و خوش صحبت و شوخ طبعی بود. که همیشه باپدرم سر بسر هم میگذاشتند و شوخی میکردند.

نمیخواهم از علو طبع و بزرگواریهای او بگویم که گفتن از کراماتش مجال سترگی را میطلبد، اما یک وبلاگی را پیدا کردم که ازسخنان ایشان استفاده کرده بود و یک قسمتش را بدون توضیح اضافه اینجا میاورم. آدرس وبلاگ را هم در قسمت لینکهاگذاشتم.

آیت الله امجد

خیلی طرد نکنید مردم را  ، کو آیت الله شهید بهشتی ؟ کجا رفت؟ چی گفت ؟ گفت جذب در حد اعلی و امکان ، دفع در حد ممکن ، چرا اینجوری شدیم ؟ / مرد می خواهد که با دین ،قرآن ، شهید ، انقلاب و سرنوشت مردم بازی نکند / حق نداری براساس زیارت عاشورا خوانی ، ریش ، عمامه و نماز شب خوانی به کسی مقام و مسئولیت بدهی است / در این کشور دادوقال زیاد است حج و عمره زیاد است زیارت ، تواشیح ، حفظ قرآن و... زیاد است اما آنچه مهم است حفظ تقوی است / آنهایی که امام حسین(ع) را کشتند همه نماز خوان بودند /  ما علما لازم نیست به اتکای روزنامه ای حرف بزنیم / چسبیدن به ضریح زیاد مهم نیست  قبر هارون الرشید در مشهد چسبیده به مرقد امام رضا(ع) می باشد /  باید محکمات را بگیریم  آن روایاتی که مردم می پذیرند عوام فهم و خواص پذیر / در نظام اسلامی چرا باید اینهمه تهمت باشد؟ / چرا اعمال و رفتار  ما علما  مردم را  از دین بیزار می کند؟ /  مرحوم  سیدجمال اسدآبادی می گفت باید اول بگوییم ما مسلمان نیستیم، بعد تبلیغ اسلام را کنیم / سر چه چیزی یقه همدیگر را پاره می کنیم؟ / چرا با این مردم لج کنیم؟  / اگر کسی به این مردم خدمت نکند خائن می باشد /  خدا جلال آل احمد را رحمت نماید عاقبت بخیر شد

صد کتابی که باید پیش از مرگ بخوانید...

امروز ُ همینجور اتفاقی برخوردم به لیست ۱۰۰ کتابی که به بشریت! توصیه شده پیش از مرگشان حتماْ بخوانند و من که تنها حدود ۱۵ تا از این گنجینه را آنهم سالها قبل که هنوز بکار گل دنیا نیالوده بودیم ُ به جهت تذکر بخود و یاد آوری اینجا ذکر میکنم ( فکر کنم در گذشته اینجا و یا در یکی دیگر از وبلاگهایم یادی از آنها کرده باشم)

جالب اینکه مثنوی معنوی و گلستان سعدی هم جزء همین لیست هستند.

 

چینو آچه به (1930- ) فروپاشی : نیجریه
هانس کریستیان آندرسن (1805- 1875 ) داستان ها و قصه ها : دانمارک
جین اوستین (1775- 1817 ) غرور و تعصب : انگلیس
آنوره بالزاک (1799- 1850 ) بابا گوریو : فرانسه
ساموئل بکت (1906- 1989 ) سه گانه ی مولی ، مالون می میرد ، بی نام : ایرلند
بوکاچیو ( 1313- 1375 ) د کامرون : ایتالیا
خورخه لوئیس بورخس ( 1899- 1986) مجموعه ی آثار : آرژانتین
امیلی برونته ( 1818- 1848) بلندی های بادگیر : انگلیس
آلبر کامو (1913- 1960) بیگانه : فرانسه
پل سزان (1920-1970 ) اشعار : فرانسه/ رومانی
فردیناند سلین ( 1894- 1961 ) سفر به انتهای شب : فرانسه
میگوئل سروانتس ( 1547- 1616 ) دون کیشوت : اسپانیا
جفری چائوسر (1340- 1400) حکایت های کانتربوری : انگلیس
جوزف کنراد (1857-1924 ) نوسترومو : انگلیس/ اوکراین
دانته ( 1265- 1321 ) کمدی الهی – ایتالیا
چارلز دیکنز ( 1812 1870 ) آرزوهای بزرگ : انگلیس
دنیس دیدرو (1713- 1784 ) ژاک قضا قدری و اربابش : فرانسه
آلفرد دوبلین (1878- 1957 ) محله آلکساندر برلین : آلمان
فیودور داستایوسکی ( 1821- 1881) جنایت و مکافات – ابله – تسخیرشدگان – برادران کارامازوف : روسیه
جورج الیوت (1819- 1880 ) میانه ماه مارش : انگلیس
رالف الیسون ( 1914- 1994) مرد نامرئی : آمریکا
اورپیدو ( 480- 406 ق.م) مده آ : یونان
ویلیام فالکنر (1897- 1962 ) آبشالوم ، آبشالوم – خشم و هیاهو : آمریکا
گوستاو فلوبر (1821- 1880 ) مادام بواری – داستان مردجوان : فرانسه

ادامه مطلب ...

ما بیگناهیم

دوستانیکه به بنده نزدیکترند اطلاع دارند که چون یه کمی از کار طراحی سایتها و بخصوص سیستمهای مدیریت محتوا اطلاع دارم و ای بگی نگی یه چیزایی بلدم ....برای کمک بزندگی و بخاطر تفریح ، بطور غیر حرفه ای ، سایت میسازیم!. بنا براین همانطور که یک سیمکش کار برق کشی منزل شما را انجام میده و بعدش اگر کسی را برق بگیرد ( زبانم لال) یا اگر اینکه مجلس لهو و لعب راه بندازد ، هیچ ربطی به سیمکش داستان ما ندارد که چه غلطی حادث و چه بلایی عارض گردیده، آنچه که در سایتهایی که این حقیر درست میکنم نگاشته میشود هم ربطی به من ندارد.
چرا اینها را گفتم؟
چون پارسال با ایزد سیف الله پور که حالا دیگر با وجود غباری که حافظه کرمانشاهی ها را گرفته ( اگر چیزی ازشان باقی مانده باشد) بعنوان پدر روزنامه نگاری! کرمانشاه شناخته میشود، قرار گذاشتیم برای نشریه اش سایت بسازیم ، به مفت و در عوض برایمان آگهی بزند. 6 ماه گذشت و ما هرچه گفتیم ، این فوتبالیست اسبق هی خنده های فلفل نمکی بارمان کرد ...که هیچ سایت ساخته شده را هم تحویل نگرفت و گذاشت تا زحمت ما باد بخورد. ماهم از آنجا که پول داده بودیم برای این لامصب و خوب دلمان میسوخت برای کار خودمان آمدیم و آنرا فروختیم. مال مان بود و اختیارش را داشتیم. توجه بفرمائید: "داشتیم"
اما حالا اختیار آنرا نداریم و ربطی بما ندارد که در آن چه مینویسند.
حالا آقا ایزد هم میتواند در دکان طلا فروشی اش بنشیند و یه کم فکر کند که اگر در معامله طلا که در دست دارد و انشالله بزرگش را هم بدست دارد اگر اینجوری چکشی باهاش برخورد بشه و یه جنسی رو کنار بگذاره برای یه نفر و یارو هم هی بیخیال قول و قرارش باشه چقدر بده.... یقین دارم که آقا ایزدم همین کار را میکنه و جنس رو رد میکنه بره.! مگه نه؟
جلوی ضرر رو باید گرفت... از هرجا.
مخلص کلام اینکه ما کار دوممان طراحی وبه . برای هرکس که میخواد باشه. پولش را هم میگیریم. بعدشم مسئول نیستیم که طرف تو سایتش دوغ بریزه یا دوشاب.
والسلام.

به حاجی و پوتینهایش رأی میدهم.

گرفتار کارهای زندگی‌ام هستم... قسطها... کار بعداز ظهر... بیماری‌ام

پسرخاله‌ای زنگ میزند که بیا با حاج محمد آشنا شو... میگویم دورا دور میشناسمش... از زمان جنگ. میگوید بیا کمکش کن. میگویم خیلی گرفتارم.میگوید سایتش راببین اگه ایرادی داشت  درستش کن...

سایت را پسر کوچکش درست کرده، خیلی ساده است. آدرس DNS های هاستم را میدهم و بعد برایش یک سیستم مدیریت محتوا میگذارم.

چندتا کارتش دستم است. یکی از اعضای ستاد اصلاح طلبان استان... آقای خواجوی میآید اداره‌مان ... سری به دفتر ما میزند ... کارتها را که میبیند میگوید میخواهید به این پوتین به پا رای بدهید؟...

یاد وقتی میافتم که ایام دانشجویی‌ام را ول کردم و به خاطر عشقم به این آب و خاک شبها و روزهای زیادی را پوتین به پا کردم... سوت خمپاره... وز وز گلوله ها... مردانی که میدویدند و در برابر دشمن سینه سپر میکردند.... آنروز که بمباران شیمیایی شد... آنروز که روی شط قایقها را میزدند .... بوی باروت و بوی خون....

و مردانی که پوتینهای کهنه‌شان دل زمین و دشمن را بلرزه در میآورد.... مردانی مثل حاج محمد...

حاج محمد کرمی راد

 مدتها بود که این خاطرات از خاطرم محو شده بود...

سن آقای خواجوی بیست و بیست و دو سه سال پیش را قد نمیدهد....

میگویم مردی که هنوز تیر دشمن در سینه‌اش بیادگار مانده است.... او که سالهای جوانی‌اش را در دفاع از من و تو گذرانده است حتی اگر مخالف عقیده اش هم باشی ، سزاوار احترام بیشتریست.... پوزخند میزند و حرف خودش را میزند.....

 و من اگر تنها دلیلی را که اگر بخواهم رای بدهم بدان استناد کنم... همان پوتینهای کهنه و گل آلود است و بس.

 

این داستان یک، خبط بود.

حکایت من مگس و اوی سیمرغ .

سال ۸۴ یه مطلبی نوشته بودم در جواب مصاحبه دکتر امینی نماینده شهرمان که در خصوص تعیین وزیر بهداشت به بیان نظراتشان پرداخته بودند.

امشب دیدم یه کامنتی در بخش نظرات هست. بررسی کردم دیدم یکی از یاران و دوستان ایشان در این بحبحه انتخابات برایم نوشته و در آخر هم این کمترین به مگسی مشابهت داده‌اند، بدین مضمون:

باید عرض کنم مردم ما با صداقت و درستی مشکل دارندُُ
ُاگر شما هم مثل بعضی ها گاهی جایی هم برای فقیران بود مثل دکتر امینی جایی در در دل فقیران میداشتید
از قدیم گفته اند:
طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند
وز تحسَر دست بر سر می‌زند مسکین مگس

منهم ذیل همان کامنت اینرا نوشتم:

آقای امیری عزیز. صداقت را تفسیر کردن و توضیح دادن به این سادگی که شما میگوئید نیست. حداقلش اینکه یه چیزهایی هست که در کار ما اطبأ .... خودمان بهتر درکش میکنیم...
اتفاقاً من در صداقت هرکس شک بکنم و از جمله این همکارمان، در درستی و صداقت شما شک نمیکنم که اینقدر آدم نیک نفسی هستید که بخاطر دوستتان ، یعنی دکتر امینی همکار ما... این جملات را نوشته اید...
هرچند به این کمترین بیمقدار هم اندکی خفت روا داشته اید اما چون از لابلای آن مرام و معرفت موج میزند آنرا بدیده منت پذیرا میشوم و باز اتفاقاً از همین جهت است که از دوستان نماینده مکدرتر میشوم که این سرمایه های پاک انسانی را بفراموشی میسپارند و نقد بازار سیاست بازی میکنند...
سخنم با دکتر امینی نیست که شاید از خیلیهای دیگر سرتر باشد...با همه است... همه آنهایی که زود همایونهای ما را فراموش میکنند...
در باب دستگیری از فقرا هم...ما دم و دستگاهی نداریم که اعلام کنیم و  داشته باشیم هم نمیکنیم...

راستش حس و حال اینکه فردا دکتر امینی عزیز که اتفاقاْ رفیقمان هم هست بکشد بیاید دم در اداره یا خانه و چشم بیاندازد تو چشممان را ندارم ... کرمانشاهی هستیم و رسممان نیست با کسی که سلام علیک داریم ، آنهم در وانفسای انتخابات بگو مگو بکنیم.

والا همین پریشب آقا ایزد رفیقمان داشت میگفت از این دوستمان ۱۵ میلیون جیرینگی گرفته که کلیپ تبلیغاتی براش بسازه.... یا اینکه یکی دیگه از مبالغ.... ریال و تومان دیگر هزینه فلان  بهمان میگفت....

تازه هنوز یکهفته نشده که دوستمان تماس گرفت که میخواهد با بچه های سرطانی یه عکس تبلیغاتی بیاندازد.... که در جواب اینکه : بابا اینها یه مشت بچه مریضند ....اینکار غیر اخلاقیه و...  کلی قسم و قرآن رنجید...

بگذریم. اگه پیشتر برم... دوستان باوفا و یاران با صفای این دوست سیمرغمان ...یه بلایی سرمان میارند...

مرثیه و مدیحه در کشورهای دیگر

یک دو ساعتی میشود که دلم هوای نوحه‌ای را کرده بود و بدنبال باسم کربلایی اینور و آنور را گشتم و در این جستجو برای یافتن منظور با مرثیه خوانی بنام عبدالرحمن اونول یا Abdurrahman Önül که ترک زبان است آشنا شدم و از آنجا که برایم بسیار جالب بود که در کشور ترکیه کاست و سی دی های این خواننده مذهبی طرفداران بسیاری دارد.

عبدالرحمن اونول بیشتر در رشته اناشید یا همان مدیحه سرایی برای پیامبر و خاندان نبوت فعالیت میکند و یک سبک تلفیقی با موسیقی ترکیه را دارد. اما یک سی دی دارد بنام کربلا که در وصف مصائب آقا ابا عبدالله خوانده است.  بعلاوه یکی از آخرین کارهایش هم الوداع است که در وداع از مدینه النبی ( هنگامیکه حاجیان برای بستن به احرام این شهر را ترک میکنند) اجرا شده است.عبدالرحمن اونول - نفر سمت چپ

 

عکس مقابل هم تصویر این مداح - مرثیه خوان است .

در ضمن قطعه کربلا را میتوانید همراه با چند قطعه مذهب دیگر در زیر بشنوید که انشا الله اگر فرصت کنم قطعات زیبایی را بمرور در پلی لیست میگذارم. 

تصویر کلیپ این قطعه را هم اگر اینترنت بدرد بخور! دارید از اینجا مشاهده کنید.

ضمنا اینهم لینک دانلود آلبوم کامل الوداع

 

فقط کتاب

ایزد سیف اله پور از دوستان است. امروز که دیدمش با خنده هی طعنه میزد که : با این هفت - هشتا وبلاگ و سایتی که داری .... هی هی هی .... ( خنده) میتوانی کار دست مردم بدهی....
و باز همان قصه من و بصیرت که آنرا به من منصوب میکنند.
از امروز فقط در آدرس:
http://medicalbook.blogsky
یک کار فرهنگی - علمی میکنم و آنهم اینست که کتابهای ناب و گرانقیمت پزشکی را برای استفاده همکاران و دانشجویان ارائه میدهم. این کتابها را از منابع مختلف تهیه میکنم و مجدداً روی سرورهای ایرانی رایگان قرار میدهم. یقین دارم که با این کار حداقل مورد طعن و لعن قرار نمیگیرم.

مشاوره جیبی قلب

Pocket Consultant  Cardiology یک کتاب جیبی مناسب برای پزشکان بخشهای اورژانس قلب و رزیدنتها و انترنهاست. این کتاب ۴۶۸ صفخه و در قطع جیبی است و شامل بخشهای زیر است.

1 Cardiac Symptoms and Physical Signs,

2 Congenital Heart Disease,

3 Valve Disease,

4 The Cardiomyopathies,

5 Coronary Artery Disease,

6 Cardiac Failure,

7 Disturbances of Cardiac Rhythm,

8 Pericardial Disease,

9 Infective Endocarditis,

10 Other Important Cardiac Conditions, 11 The Heart in Systemic Disease,

12 Cardiac Investigations,

فرمت پی دی اف

حجم ۲/۲ مگابایت

پسورد:kermanshah

 لینک دانلود مستقیم.

فقط کتاب

از این به بعد در اینجا به نیت انجام یک کار فرهنگی فقط کتابهای ناب و علمی معرفی میکنم. این کتابها را من از سرویسهای پولی دانلود کرده ام و پس از آپلود در هاستهای رایگان در اختیار شما قرار میدهم.