باران میآید و با خود طراوت و زندگی میآورد. باران مآید و چرکی را از زمین میزداید:
آخرین برگ سفرنامه باران اینست که زمین چرکین است
وصف باران زیاد است اما سالهاست که در کرمانشاه ما باران که میآید خیابانها به بحر و قلزم شباهت پیدا میکنند. سالهای سال است که به این فکر میکنم چرا شیب خیابانها را در هنگام ریختن آسفالت طوری تنظیم نمیکنند که سطح معابر درست زهکشی شود. بخدا این که میگویم چیز سختی نیست و در همه دنیا اینکار را میکنند. کاشکی آقای صارمی را میشد دید و به ایشان توضیح داد . بعضی وقتها کارها آنقدر زیاد است که چیزهای ساده و ابتدایی فرآموش میشود. میگویند یکبار از انشتین پرسیدند: دو دو تا؟..... یادش رفته بود
سلام دوست عزیز و همشهری گلم
خوشحال میشم به وب ترانه سرایان کرمانشاهی هم سر بزنی