.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

مهر آئینان مهر (۱)

نمیخواستم اینجا چیزی از بچه های سرطانی و موسسه مهر آئینان مهر بنویسم. شاید بخاطر غرور و خودخواهی کرمانشاهی‌ام باشد که بهنگام نیاز و درد و رنج مانع من و خیلی دیگر از کرمانشاهی ها میشود که دم بزنند و به اصطلاح میسوزند و میسازند و دریغ از شکایتی .

اما وقتی پیام قوم و خویش نادیده‌ام احمد پاکزاد را دیدم که از مهر آئینان مهر پرسیده بود کودکان سرطانی ، دل به دریا میزنم و از  این بچه های بیگناه میگویم که سرمای مرگ را میتوان در نگاههای بیفروغشان حس کرد .

امروز رقتیم به سرکشی از بخش سرطان اطفال بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه، امام جمعه نازنین کرمانشاه هم بود. اینکه میگویم نازنین ، نه از سر تملق بلکه از صفای وجود این مرد است.وقتی رفتیم بیاوریمش نیم ساعتی باهم گپ زدیم. از دردسر های خودمان گفتم ، از اینکه رئیس بیمارستان امام رضا از ما محترمانه باج میخواهد تا بگذارد به بچه ها غذای تکمیلی بدهیم. از اینکه پول اضافه و دولا پهنا از ما میگیرند.... و حاج آقا بدون اینکه لفظ قلم و لهجه عربی حرف بزند با آرامش و لهجه کرمانشاهی بسیار مودبانه و دلنشینی ،‌در حالیکه لبخند بلب داشت از همراهیش با مردم سیرجان میگفت و از اینکه همراه ما خواهد بود.

در بیمارستان رئیس و مدیر حاج آقا و ما را به اطاقشان بردند و از خودشان گفتند و گفتند و گفتند تا صورتشان گل انداخت و بعد خاموش شدند و من بعنوان مدیر عامل موسسه از کم لطفی مسئولین و لطف مردم گفتم.

یکسال و نیم است که میخواهند و وعده میدهند به ما زمینی بدهند که برای پداران و مادران دردمندی که جای خواب و غذایی برای خوردن ندارند اقامتگاهی بسازیم. اما گفته اند و نکرده اند...



ادامه دارد.

کتاب و مجله برای دانلود

دوستان و همکاران زیادی به من مراجعه میکنند و خواهان نسخ الکترونیکی کتابهای تخصصی هستند و راستش اینکه از این به بعد هر از چند گاهی کتابهایی را که جالب باشند اینجا برای همکاران پزشک ارائه میکنم ( البته لینک دانلودشان را )و  ممکن است مجلات و مطبوعات هم معرفی کنم.

مثلا امشب نسخه ۲۰ اکتبر تایم را بفرمت پی دی اف میگذارم:   


  

   TinyPic


دانلود کنید


باز باران با ترانه...: حکایت خیابانهای کرمانشاه

باران می‌آید و با خود طراوت و زندگی میآورد. باران مآید و چرکی را از زمین میزداید:

آخرین برگ سفرنامه باران اینست       که زمین چرکین است

وصف باران زیاد است اما سالهاست که در کرمانشاه ما باران که میآید خیابانها به بحر و قلزم شباهت پیدا میکنند. سالهای سال است که به این فکر میکنم چرا شیب خیابانها را در هنگام ریختن آسفالت طوری تنظیم نمیکنند که سطح معابر درست زهکشی شود. بخدا این که میگویم چیز سختی نیست و در همه دنیا اینکار را میکنند. کاشکی آقای صارمی را میشد دید و به ایشان توضیح داد . بعضی وقتها کارها آنقدر زیاد است که چیزهای ساده و ابتدایی فرآموش میشود. میگویند یکبار از انشتین پرسیدند: دو دو تا؟.....  یادش رفته بود