.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

.: کرمانشاه دیار شیرین :.

نوشته هایی از کرمانشاه

سهیل

 

سهیل سلیمانی را به ظاهر ندیده بودم. و این از معایب دنیای بر تارنما است که ارتباط تو با آدمها جنسش از مایه گوشت  و پوستو.... احساس و ... دیدار مشود برخط یا آنلاین و در مورد ما که این هم نه و فقط آفلاین. آنشب از اطاقم بیرون آمدم . توی حیاط بیمارستان دو جوان را در کناری دیدم . براهم ادامه دادم آن دو  چرخی زدند و از کنارم که رد شدند گویا یکیشان گفت خودشه؟ 

در اورژانس خاله سجاد و سهیل را دیدم که از دیر باز میشناسمش و بانویی اهل فضل و معنا و قلم است و تازه آنها را که هنوز بیرون بودند شناختم. پدرش یعنی پدر بزرگ سهیل و سجاد را آورده بودند. حالش خیلی بد بود. الان شاید دو هفته بشود که بستری است. و من دو را دور در جریان وضعیتش هستم. امشب سری به سه پایه زدم و یک عکس را که شاید حاصل اضطراب و دلنگرانی است در آنجا دیدم. عکسی از بیمار و بیمارستان. خیلی فکر کردم. به محیط کاری خودم که چه پرملالت میشود و چه خنثی میشوی وقتی همه اش ناله و درد میبینی .

حالا دارم میروم بیمارستان.

بروم این دو دوست آفلاین را از رنگ واقعی اش ببینم. 

ایدز و کرمانشاه

روزنامه زیاد میخرم ولی زیادنمیخوانم. الان یک بخش از گزارش شرق در خصوص وضعیت ایدز در کرمانشاه را آنهم بر روی خروجی افق نیوز خواندم.

حالم آنجا خیلی گرفته شد که نظرات آدمهایی را بعنوان صاحب نظر درج کرده اند که با درمانهای غلط موجب بروز سل مقاوم در این بدبختان بی نوا شده اند. این معتادان فلک زده هم در ۸ سال گذشته شدند پله های کاخ سیاست بازان مشارکت لانه کرده در دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه.

راستی دلتان میخواهد یک مصاحبه با یکی از دست اندرکاران این قضیه ایدز را برایتان همینجا نقل کنم تا داغ کنید؟